دیالک تیک تمدن زدائی (1)
برگردان شین میم شین برگردان شین میم شین

 

دکتر ورنر سپمن
دکتر ورنر سپمن از اعضای رهبری انجمن مارکس و انگلس در شهر وپرتال آلمان است.
او مؤلف آثار بیشماری است.
از ان جمله است، اثر او تحت عنوان
«دیالک تیک تمدن زدائی. بحران، خردستیزی و خشونت»


پیشگفتار

• ابراز انزجار از سوی افکار عمومی قاعدتا چشمگیر است، وقتی که جوانان در مدرسه خویش و یا کارگران اخراجی آواره در کوچه و برزن در سوپر مارکتی حمام خون راه می اندازند.

• «تأثر» مردم بمراتب شدیدتر ابراز می شود، وقتی که چنین اخباری نه از «امریکای دور دست»، بلکه چه بسا از کشور و یا شهر همسایه به گوش می رسد و فاصله جنایات روز به روز کوتاهتر می شود.

• با نظر سطحی، جنایاتی از قبیل آنچه که در اسلو نروز (22 ژوئن 2011) رخ داد، شباهت شگرفی به جنایات در دوران باستان و در عهد توحش دارند.


• پس از اعلام خبر مربوطه، دستگاه های ایدئولوژیکی بلافاصله به کار می افتند و اعلام می کنند که چنین حوادثی کار «افراد منفردی» است.

• تشبثات تحمیقی همه جانبه ای به عمل می آید تا اثبات شود که جنایات و اعمال خشونت آمیز از «قلب جامعه» نشئت نمی گیرند.
• در گزارش از این جنایات البته هرازگاهی اشاره می شود که این اقدامات از روندهای تخریب و دس انتگراسیون اجتماعی حکایت می کنند و ناشی از یورش تحول نئولیبرالیستی اند.
• ولی بندرت حرفی در این زمینه بر زبان می آید که نئولیبرالیسم گرایشات جامعه ستیز و تمدن ستیز نهفته در سرمایه داری واپسین را تقویت کرده است.

1
دینامیسم خودستیزی اجتماعی


• راجع به جنایات جنون آمیز روزمره اولا چنان گزارش داده می شود که انگار در باره حوادث طبیعی از قبیل توفان، زلزله و آتشفشان گزارش داده می شود.
• انگار جنایات امری عادی، طبیعی و غیر اجتماعی اند.
• ثانیا پس از اعلام «شوکه گشتن خویش از شنیدن خبر جنایت»، بلافاصله به مسائل جاری روزمره می پردازند.

• اگرچه چه بسا انرژی زیادی برای تحلیل جنایات مصرف می شود، ولی هدف اصلی نه کشف و افشای علل ریشه ای جنایات، بلکه بیشتر پرده پوشی علل ریشه ای آنها ست.

• در این زمینه لام تا کام حرفی زده نمی شود که فرهنگ روزمره در کشورهای متروپول به چه میزانی به فرهنگ خشونت و در فرم افراطی اش حتی به فرهنگ بربریت بدل شده است.

• نیاز شدید به تغییر را حتی می توان از این جمله مجله اشپیگل دریافت که برای جنایت اسلو «تا کنون حتی مقوله ای» کشف و ابراز نشده است و جنایت «در ماورای مفهومیت» باقی مانده است.


• قلم بدست اشپیگل اما نه فقط اشتباه می کند، بلکه خود اصل وجودی خودمخرب (خودستیز) جوامع سرمایه داری واپسین را بر زبان می آورد:

• واقعیت گریزی خودساخته به شرطی بدل می شود تا بتوان همچنان به سیاق همیشه همان رفتار کرد.

• پرده پوشی علل حوادث و پدیده ها به مکملی برای ایراسیونالیسم (خردستیزی) جاری در عمل و اندیشه بدل می شود:
• خشونت و گرایش به تخریب در دستور روز قرار دارند و هوس و اشتیاق به جنایت و کشتار مبتنی بر راستگرائی افراطی فقط یکی از فرم های بروز آن است.

• ما به مرحله ای رسیده ایم که «جامعه امپریالیستی، بمراتب شدیدتر از جامعه بورژوائی ـ کاپیتالیستی در فازهای اغازین آن، تحت هیچگونه تعقل تمام اجتماعی قرار ندارد» (توماس مچر) و گرایشات انحلال اجتماعی و تمدن ستیز همزمانی را از خود نشان می دهد.

• اما درست به این دلیل که تعقل عملی (پراکتیسیستی) هر چه بیشتر به نتایج نهائی جامعه ستیز منجر می شود و خردستیزی روشنفکرانه «کسب محبوبیت» کرده است، در انسان ها این حس بیدار می شود که خردستیزی و خشونت افراطی در ورای منطق توسعه حاکم قرار دارد.

• نمونه بی شرمانه آن را وقتی می توان به وضوح دید که از استراتژی های بهره وری «درک اقتصادی» ستیز سرمایه به عنوان عالی ترین فرم «خرد اقتصادی» نام برده می شود.


• در واقع اما به سبب تحولات بحران مند مناسبات اجتماعی است که در عاملین خشونت و جنایت هم مراحل آغازین بیچارگی و هم خشم و آمادگی به تخریب در دوره زمانی طولانی رشد و قوام می یابد:
• بی بنیه گی روانی، دس انتگراسیون و سردرگمی جهان بینانه چنان بر روی هم تلنبار می شوند که فقط منفذی برای خروج انرژی ویرانگر لازم می آید، انرژی ویرانگری که در طول سالیان در تخیل و فانتزی آنان تشکیل یافته است.

• برای تخمین اختلالات تشکیل یافته در بافت تنظیمی روانی ـ اجتماعی باید توجه داشت که خشونت همبستر با اختلالات روانی مکانیسم کنترل روانی ـ اجتماعی و خودداری (کنترل خویشتن) را از کار می اندازد و همزمان مدل های ارتجاعی و خردستیز سمتگیری تأثیر مخرب انان را صد چندان می کنند.

• این مدل های ارتجاعی و خردستیز سمتگیری حاوی خارجی ستیزی و ایدئولوژی های نئوفاشیستی دیگر اند که حداقل از سوی یک سوم جمعیت آلمان پذیرفته می شوند.

• مراجعه کنید به سلسله مقالات مربوط به خردستیزی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

October 12th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي